تنور
نویسه گردانی:
TNWR
تنور. [ ت َ ن َوْ وُ ](ع مص ) از دور به آتش نگریستن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ). از دور دیدن آتش را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آهک بکار داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نوره مالیدن مرد بر خود. (از اقرب الموارد). واجبی کشیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آهک و قطران مالیدن بر خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || روشن شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). روشن گشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). روشن شدن مکان . (از اقرب الموارد): اصطفاه من لباب الخلافة التی تنور شهابها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
شنیدهایم که محمود غزنوى، شب دِى
شراب خورد و شبش جمله در سَمور گذشت
گداى گوشه نشینى لب تنور گرفت
لب تنور بر آن بینواى عور گذشت
على الصّباح بزد ن...