تنوق
نویسه گردانی:
TNWQ
تنوق . [ ت َ ] (اِخ ) موضعی است به نعمان نزدیک مکه . (از معجم البلدان ) (از مراصد الاطلاع ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
تنوق . [ ت َ ن َوْ وُ ] (ع مص ) تنیّق . (منتهی الارب ). نیکو نگریستن به چیزی . (زوزنی ). || جید گردانیدن و نیکو کردن خورش و لباس خود را. (آن...
تنوق کردن . [ ت َن َوْ وُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در نظافت و پاکیزگی چیزی مبالغت کردن . || نیکو کردن خورش و لباس وآراستگی کردن در کار : ... و...