گفتگو درباره واژه گزارش تخلف تو نویسه گردانی: TW تو. (اِخ ) ۞ ژاک اگوست دو (1553 - 1617 م .). قاضی و تاریخ دان فرانسوی . وی در پاریس متولد شد. او راست : «تاریخ دوران من » ۞ به زبان لاتینی که اثری است شایان توجه و مفید. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی قوره تو قوره تو. [ رَ ت ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی قصرشیرین . محصول آن غلات ، دیم و صیفی کاری . شغل سکنه ٔ آن زراعت و گله داری است .... میان تو میان تو. (اِخ ) دهی است از دهستان طاغنکوه بخش فدیشه شهرستان نیشابور، واقع در 30هزارگزی شمال فدیشه با 103 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ای... ته و تو ته و تو. [ ت َ هَُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تَه تو. ژرفای چیزی . عمق موضوعی . جزئیات امری .- ته وتوی کاری یا امری یا چیزی یا مطلبی را درآو... بیلیک تو بیلیک تو. (اِخ ) اولین خان از خانان مغولستان از نسل چنگیز (771 - 780 هَ . ق .). رجوع به طبقات سلاطین لین پول ترجمه ٔ اقبال شود. پین آن تو پین آن تو. [ ت ُ ] (اِخ ) ۞ بزرگترین ایالت شبه جزیره ٔ کره واقع در ساحل شمال شرقی چین و در جهت شمال غربی قطعه ٔ نامبرده از طرف شمال به ... دره تی تو دره تی تو. [ دَرْ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوهستان بخش راور شهرستان کرمان . واقع در 58هزارگزی شمال باختری راور و 5هزارگزی شمال ر... تاماری تو تاماری تو. (اِخ ) برادر «خوم بان ایگاش » پادشاه عیلام بود و بر اثراغتشاش های داخلی عیلام که آسوریها آن را دامن میزدندتاماری تو برادر خود را ک... کانالت تو کانالت تو. [ ل ِت ْ ت ُ ] (اِخ ) ۞ نقاش ایتالیایی که در ونیز بدنیا آمد. وی مؤلف کتاب مناط ونیز است (1768-1697). گاوآهن تو گاوآهن تو. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سارال بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 32000گزی جنوب باختری دیواندره و 12000گزی جنوب نعل... تل تو تران این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود