گفتگو درباره واژه گزارش تخلف تو نویسه گردانی: TW تو. (اِخ ) ۞ ژاک اگوست دو (1553 - 1617 م .). قاضی و تاریخ دان فرانسوی . وی در پاریس متولد شد. او راست : «تاریخ دوران من » ۞ به زبان لاتینی که اثری است شایان توجه و مفید. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه واژه معنی حرف تو حرف این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. فیس تو فیس این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. شیر تو شیر بی نظم, بی قانون, بی انظباط خاک تو سری خاک توسری که با فعل کردن بکار می رود در گویش تهرانی جماع و آمیزش و مباشرت و عمل جنسی است. 1- بدبختی / خفت 2- همبستر شدن / معاشقه کردن با زنی؛ خاکه رو ... تو چشم بودن تو چشم بودن = نمود داشتن. = بیش از حد جلب نظر (دیگران) را کردن. معادل "بهچشم (دیگران / مردم) آمدن. ("تو چشم بودن" در کتاب کوچه، حرف ت،... تو بحرش نرو این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. طبل تو خالی کنایه از این است در صورت ظاهر کار پر مدعا بودن اما در انجام آن ناتوان بودن است. بسر برشو این گنبد آبگون را - بهم بشکن این طبل خالی میان را (پروین... تو پاچه کردن فریب دادن؛ گول زدن (مخصوصا به هنگام فروختن چیزی) مثال: «این ماشینُ چند خریدی؟»، «صد میلیون تومن.» «اووووو تو پاچت کرده فروشنده. خیلی گرون خریدی.» اذون الجای تو اذون الجای تو. [ ] (اِخ ) رجوع به حبطج 2 ص 134 س 33 شود. شاید اوزون باشد بمعنی دراز. تو کت کسی نرفتن این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود