اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

توان داشتن

نویسه گردانی: TWʼN DʼŠTN
توان داشتن . [ ت ُ / ت َ ت َ ] (مص مرکب ) نیرو داشتن . تاب داشتن . قدرت داشتن :
من و رخش و کوپال و برگستوان
همانا ندارند با من توان .

فردوسی .


کسی کو به خود بر توان داشتی
ز طبع آرزوها نهان داشتی .

نظامی .


رجوع به توان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.