اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

توانگر کردن

نویسه گردانی: TWʼNGR KRDN
توانگر کردن . [ ت ُ / ت َ گ َ ک َ دَ] (مص مرکب ) نیرومند کردن . توانا کردن :
به دانش روان را توانگر کنید
خرد را همان بر سر افسر کنید.

فردوسی .


به داد و دهش دل توانگر کنید
از آزادگی بر سر افسر کنید.

فردوسی .


|| بی نیاز کردن . غنی کردن :
قناعت توانگر کند مرد را
خبر کن حریص جهانگرد را.

(بوستان ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.