توأم
نویسه گردانی:
TWʼM
توأم . [ ت َ ءَ ] (اِخ ) منزلی است مر جوزا را. (منتهی الارب ). برج جوزا. (ناظم الاطباء). صاحب صبح الاعشی نویسد : مردمان از توأم به جوزا تعبیر کنند لیکن حسین بن یونس حاسب در کتاب خود که «هیئة الصور الفلکیة» نام دارد گوید مردم در این تعبیر بخطا رفته اند، چه جوزا صورت «جبار» است در زمره ٔ صور جنوبی و قدم راست توأم بعض ستاره های جبار است که برتاج اوست و گوید توأم بر خط وسطالسماء [ صورت ] دوجسد است به دو سر بیکدیگر چسبیده ، هر یک را دستی و پائی است و دو سر آن صورت ، بر سوی مشرق است و دو پای آن ، بر سوی مغرب و ذراع شامی ، آن دو سر بود و دست راست آن که از سوی شمال است ذراع یمانی است و آن ستاره از ذراع یمانی که روشن است شعری غمیصاست و دست راست توأم به توابع کشیده بود. (صبح الاعشی ج 2 ص 152).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
توآم . [ ت ُ] (اِخ ) نام قصبه ٔ عمان است از جانب ساحل ، و مروارید توآمیه منسوب بدین قصبه است . رجوع به الجماهر فی معرفةالجواهر بیرونی و مع...