اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

توبة

نویسه گردانی: TWB
توبة. [ ت َ ب َ ] (اِخ ) ابن حمیربن حزن بن کعب ۞ . شاعری بوده است . (منتهی الارب ). شاعری از عشاق مشهور عرب است و در اواسط قرن اول هجری و در زمان خلافت بنی امیه می زیست . رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 167 و عقد الفرید ج 3 ص 302 و قاموس الاعلام ترکی و البیان و التبیین ج 1 ص 196 و المرصع شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
توبة. [ ت َ ب َ ] (اِخ ) سوره ٔ نهمین از قرآن کریم ، مدنیه و آن دارای 129 آیت است ، پس از انفال و پیش از یونس . نام دیگر آن بحوث است . سور...
توبة. [ ت َ ب َ ] (اِخ ) (تل ...) در جانب شرقی دجله مقابل شهر موصل و متصل به نینوا و در آنجای تلی است که آنرا زیارت کنند و در آنجا به تفر...
تل توبة. [ ت َل ْ ل ُ ت َ ب َ ] (اِخ ) موضعی است مقابل موصل در شرق دجله متصل به نینوی ... گویند آن را تل توبه خوانند از آنرو که چون بر ق...
توبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) قوس قزح را گویند و به این معنی بجای بای ابجد یای حطی هم آمده است . (برهان ). قوس قزح و آژفنداک . (ناظم الاطباء)...
توبه . [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ] (ع مص ) توبة. بازگشتن از گناه . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ). از گناه بازگشتن . (ترجمان جر...
طوبة. [ ب َ ] (ع اِ) تأنیث طوب ، آجر. لغتی است شامی و گمان میکنم رومی باشد ۞ . (المعرب جوالیقی ص 229). || کلوخه ٔ کنده شده از زمین که ...
طوبة. [ طَ ب َ ] (معرب ، اِ) کلمه ای است ماخوذ از لغت توپو ۞ اسپانیولی که در آن زبان تنها بمعنی موش کور ۞ است اما در عربی که آن را با ...
طوبة. [ ب َ ] (ع اِ) نام ماهیست در تاریخ قبط قدیم . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
این واژه تازى (اربى) است و برابر پارسى آن چنین است: پَتِت Patet (پهلوى: توبه) پَتِتگار Patetgar (پهلوى: توّاب ، توبه پذیر، صفت پروردگار است) پَتِتیک P...
تؤبه . [ ت ُ ءَ ب َ ] (ع اِ) (از «ت ء ب ») عار و ننگ . (منتهی الارب ). اِبَة. (منتهی الارب ). رجوع به اِبة شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.