توپی
نویسه گردانی:
TWPY
توپی . (ص نسبی ) منسوب به توپ ، بمعنی بسته و بهم پیچیده .
- ریش توپی ؛ ریش انبوه .
|| (اِ) چوب مدورگونه که راه آب حوض یا زیرآب حمام و جز آن ، بدان استوار کنند. گلوله مانندی ازچوب تراشیده برای سد راه آب . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || یک قسمت از احشاء گوسفند که چون گلوله ایست . جزوی از شکنبه ٔ نشخواریان . قطنه . ذات الاطباق . قبه . هزارخانه . (یادداشت ایضاً). رجوع به معده شود.
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ریش توپی . [ توپ ْ پی ] (ص مرکب ) توپ ریش . تپه ریش .ریش تپه . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ریش تپه شود.