اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

توتیای چشم

نویسه گردانی: TWTYAY CŠM
توتیای چشم . [ ی ِچ َ / چ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) توتیای دیده . سرمه . (ناظم الاطباء). کحل دیده . توتیای بصر :
کردم ز سنگ ریزه ٔ ره توتیای چشم
تا آنچه کس ندید بدیدم به صبحگاه .

خاقانی .


سیاهی توتیای چشم از آنست
که فراش ره هندوستانست .

نظامی .


بمعنی ، کیمیای خاک آدم
به صورت ، توتیای چشم عالم .

نظامی .


در زمین خاک قدمْشان توتیای چشم بود
روز محشر خونشان گلگونه ٔ رخسار عین .

سعدی .


رنج راحت دان چو شد مطلب بزرگ
گرد گله توتیای چشم گرگ .

شیخ بهائی .


رجوع به توتیای بصر و توتیا و دیگر ترکیبهای آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.