توخی . [ ت َ وَخ ْخی ] (ع مص ) جُستن . (زوزنی ). صواب جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تحری . تطلب . طلب افضل در خیر. رای صواب ترین جستن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
: به شرایط موافقت و مصادقت در تحری مراضی و توخی مطالب و مباغی آن حضرت قیام نمودی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ
1 تهران ص
47). || خشنودی
۞ خواستن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || قصد کردن . (آنندراج ) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).