توشه برداشتن . [ ش َ
/ ش ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از مسافر شدن . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ).مصمم گشتن برای مسافرت . (ناظم الاطباء)
: بفرمود تا توشه برداشتند
همی راه دشوار بگذاشتند.
فردوسی .
بفرمود تا توشه برداشتند
ز یک ساله تا آب بگذاشتند.
فردوسی .