اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

توشه گرفتن

نویسه گردانی: TWŠH GRFTN
توشه گرفتن . [ ش َ / ش ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) زاد راه گرفتن . غذا و خوراکی گرفتن :
بی جگر خوردن نگردد قطع صائب راه عشق
توشه ٔ این راه از لخت جگر باید گرفت .

صائب (از آنندراج ).


در سراغ کوی او از کعبه خواهم همتی
از برای راه باید توشه در منزل گرفت .

سلیم (ایضاً).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.