ته بساط. [ ت َه ْ ب َ ] (اِ مرکب ) به قطع اضافت ، سامان قلیل و متاع بیقدر و قیمت ، که بعد از فروختن بماند. (آنندراج ). بقیه از کالای دکان . توسعاً بقیه از هر چیزی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). متاع باقیمانده ٔ پست و به فروش نرسیده . (ناظم الاطباء)
: همتم پشت پا به دوران زد
خنده بر ته بساط امکان زد.
فوقی یزدی (ازآنندراج ).
مایه ٔ حسرت بجز آهی دل نالان نداشت
ته بساطی غیر گرد، این خانه ٔ ویران نداشت .
دانش (ایضاً).