تهدید کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترسانیدن و ترس دادن و تخویف کردن و اظهار عقوبت و سیاست کردن . (ناظم الاطباء). بیم کردن . ترسانیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
: روز آدینه قائد به سلام خوارزمشاه آمد و مست بود و ناسزاها گفت و تهدیدها کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
337). به چه قوت و عدت وکیل دریا را به انتقام خود تهدید می کنی . (کلیله و دمنه ).
از توام تهدید کردی هر زمان
بینمت در دست محمود ارسلان .
مولوی .
تهدید مکن که بی قراریم
شمشیر مکش که بی گناهیم .
میرحسن دهلوی (از آنندراج ).