تهی رو. [ ت َ
/ ت ِ
/ ت ُ رَ
/ رُو] (نف مرکب ) تک رو. تنهارونده . بی همراه
: بت تنهانشین ماه تهی رو
تهی از خویشتن تنها ز خسرو.
نظامی .
|| گمراه و منحرف از راه . (ناظم الاطباء). || دست خالی رونده . رونده ٔ بی چیز. مسافر فقیر و تهیدست
: نه بر مرد تهی رو هست باجی
نه از ویرانه کس خواهد خراجی .
نظامی .
رجوع به تهی رفتن و تهی و دیگر ترکیبهای آن شود. || بیهوده سفرکننده . (فرهنگ فارسی معین ). || آواره . دربدر. خانه بدوش . (فرهنگ فارسی ایضاً).