اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تیر چرخ

نویسه گردانی: TYR CRḴ
تیر چرخ . [ رِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از عطارد است . (برهان ) (از غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) :
در دل خاره در روم چو شرار
تیر چرخم که سخت کارگرم .

حیاتی گیلانی (از آنندراج ).


|| چیزی باشد مانند تیرهوائی که از آهن سازند و درون آن را پر از باروت کرده آتش زنند و به جانب دشمن سردهند و آن در هندوستان متعارف است و به هندی «بآن » گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) . و بر هر که خورد از اسب و سوار و پیاده هلاک کند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) :
نه تیر چرخ رسد بر سرش نه کشکنجیر
نه منجنیق و نه سامان برشدن بوهق .

انوری (از انجمن آرا).


|| بعضی گفته اند، چرخ کمان سخت ، و تیر چرخ ؛ تیری که از کمان اندازند. (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تیر بازوی چرخ . [ رِ ی ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عطارد. (شرفنامه ٔ منیری ). ستاره ٔ عطارد. (ناظم الاطباء). || و نیز تیری که بکمان چرخش ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.