اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تیر زدن

نویسه گردانی: TYR ZDN
تیر زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) تیر انداختن . به تیر زخم زدن کسی را. با تیر خسته کردن کسی یا شکاری را. مجروح کردن :
سروبالای کمان ابرو اگر تیر زند
عاشق آن است که بر دیده نهد پیکان را.

سعدی .


تا تیر هلاکم بزنی بر دل مجروح
یا جان بدهم یا بدهی تیر امانم .

سعدی .


آن را که تو دوست بیش داری
کس تیر جفا زدن نیارد.

سعدی .


|| حباب بالا دادن مایعی جوشان . حبابها که از ته دیگ تفته بر روی آب آید. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) :
چون به خم اندر ز زخم او بخروشد
تیر زند بی کمان و سخت بکوشد.

منوچهری (از یادداشت ایضاً).


به هر دو معنی رجوع به تیر انداختن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.