تیرک زدن . [ رَ زَ دَ ] (مص مرکب ) بالا آمدن آبله های دیگ جوشان .(ناظم الاطباء). || جاری شدن خون از زخم . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (بهار عجم )
: ز خونی که تیرک زد از فرقگاه
یلان را برافروخت پرّ کلاه .
هاتفی (از آنندراج ).
|| درد کردن . (بهار عجم ) (آنندراج ).