اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تیغ برآوردن

نویسه گردانی: TYḠ BRʼAWRDN
تیغ برآوردن . [ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) تیغ علم کردن . (آنندراج ). شمشیر برکشیدن . تیغ برکشیدن :
جائی که تیغ قهر برآرد مهابتت
ویران کند به سیل عدم جنت سبا.

سعدی .


مژگان تو تا تیغ جهانگیر برآورد
بس کشته ٔ دل زنده که بر یکدگر افتاد.

حافظ.


|| نورافشانی کردن . پرتو افکندن :
تیغ برآور هله ای آفتاب
نور ده این گوشه ٔ ویرانه را.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.