تیغ شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) روبرو شدن . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (غیاث اللغات ). کنایه از روبرو شدن . (ناظم الاطباء). کنایه از روبرو شدن و جواب دادن . حریف شدن و طرف گشتن . (آنندراج )
: تواند دل به جنگ غمزه شد تیغ
گرش از زخم خفتانی نبخشی .
ظهوری (از آنندراج ).
کوه قاف از سپرانداختگان است اینجا
که دگر تیغ شود پیش دم تیشه ٔ ما.
صائب (از آنندراج ).
تیغ نتواندشدن انگشت پیش حرف من
تا چو ماه نو سپر کردم کمان خویش را.
صائب (ایضاً).
دی از طرفی برآمد آن چرده پسر
با تیغ سپر چو آفتاب از خاور
افکند سپرهر که بدیدش با تیغ
ما تیغ شدیم و سینه کردیم سپر.
علی منصور (از فرهنگ رشیدی ).