اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثاء

نویسه گردانی: ṮAʼ
ثاء. (ع اِ) نام حرف «ث ». || کثیر از هر چیزی . || آنکه زندگانی کند از هر چیز. و تصغیر آن ثُییَّه است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
سا. (اِخ ) نام پیغمبری است .(مجمل التواریخ و القصص ص 426). رجوع به ساب شود.
سع. [ س ُع ع ] (ع اِ) گندم دیوانه یا گندم ردی . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اس سا. [ اُ ] (اِخ ) ۞ یکی از کوه های بلند تسالی (یونان ). (ایران باستان ص 752 و 768).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آتس نام کوهی در زمان هخامنشیان بوده است از این رو آتس سا به معنی مانند کوه ، مثل کوه می باشد. سا در این اسم پسوند شباهت است. از لحاظ تاریخی آتس سا ن...
کشک سا. [ ک َ ] (نف مرکب ) آنکه کشک ساید. آنکه کشک را در آب ریزد و با دست بساید تا آب کشک بدست آید. (یادداشت مؤلف ).
مشک سا. [ م ُ / م ِ ] (ص مرکب ) مانند مشک .(ناظم الاطباء). مشک سای . و رجوع به همین کلمه شود.
بوی سا. (اِ مرکب ) و بوی سای ؛ سنگی باشد که عطریات بر آن سایند. (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). سنگ صلایه . (ناظم الاطباء). مداک . صل...
سخت سا. [ س َ ] (اِ مرکب ) نام داواز کشتی که هندیان گهسا گویند. (غیاث ) (آنندراج ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.