اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثابت

نویسه گردانی: ṮABT
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن اقرم بن ثعلبةبن عدی بن العجلان البلوی حلیف الانصار. ابن حجر در کتاب الاصابة ۞ گوید: موسی بن عقبة او را صحابی بدری شمرده است . ارباب مغازی متفق اند که ثابت بن اقرم در عهد ابوبکر بدست طلیحةبن خویلد الاسدی کشته شد و پس از آنکه طلیحه اسلام آورد عمر به او گفت من چگونه ترا دوست گیرم و حال آنکه تو عکاشةبن محصن و ثابت بن اقرم را که از صلحاء بودند کشته ای طلیحه گفت خداوند آنان را بدست من خلعت شهادت پوشانید و هنوز مرگ من بدست آنان مقدر نبود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن النعمان بن زیدبن عامربن سوادبن ظفرالأنصاری الظفری . ابن حجر گوید بقول ابوموسی این همان ثابت است که پیش از ای...
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن نعمان مکنی به ابوحبة البدری . صحابی است .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن نعیم . او در حمص مردم را بضد مروان بن محمدخلیفه ٔ اموی برانگیخت ۞ .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ودیعةبن خدام . یکی از بنی امیةبن زیدبن مالک . ابن حجر از ابن سعد روایت کند که پدر ثابت ازمنافقین بود و او غیر ثابت...
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن وقش بن زغبةبن زعور ابن عبدالأشهل الانصاری الأشهلی . صحابی انصاری است و در جنگ احد شهادت یافت .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن هرمز الحداد الکوفی مکنی به ابوالمقدام . تابعی و محدث است و سفیان و اعمش از او روایت کنند.
ثابت . [ ب ِ ] ابن هزال بن عمروبن قربوس الأنصاری . ابن حجر گوید صحابی است و درک غزوه ٔ بدر کرده و در جنگ یمامه بشهادت رسیده است .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن یحیی الرازی مکنی به ابی عباد. رجوع به ابی عباد شود.
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن یسارالرازی مکنی به ابی عباد. هندوشاه بن سنجر در تجارب السلف آرد که ابوعباد کاتبی جلد بود و حساب بغایت نی...
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن یزید الأحول مکنی به ابوزید. تابعی است .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۹ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.