ثابت
نویسه گردانی:
ṮABT
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن الجذع . ابن حجر در کتاب الاصابة گوید: اسم او ثعلبةبن زیدبن الحارث بن حرام بن غنم بن کعب بن سلمة الانصاری السلمی است موسی بن عقبة و ابن اسحاق او را از شهداء طائف گفته اند و ابن اسحاق و موسی بن عقبه وی را از اهل عقبة ذکر کرده اند و در روایت طبرانی که نقل از موسی بن عقبه است نام او ثابت بن اجدع آمده و این تصحیف است - انتهی . در امتاع الاسماع الجذع ،و در کتاب الاصابة الجدع دیده میشود و نیز در امتاع الاسماع ثعلبة نام پدر ثابت آمده است نه نام خود او.
واژه های همانند
۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن یزید الانصاری . صحابی است . ابن حجر گوید که این ثابت بن یزید همان ابن ودیعة است .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن یزید الأودی مکنی به ابوالسری . تابعی است .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابوحمزه ٔثمالی . تابعی است . و رجوع به ابوحمزه ٔ ثمالی شود.
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) اسلم تیانی قرشی . تابعی است .
ثابت . [ ب ِ ] (اِ خ ) بنانی منسوب به قبیله ٔ بنانه . او در بنانه محله ای ببصره سکنی داشت .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) الخیار. از قدماء مشایخ است و با جنید و رویم صحبت داشته وطریقت از ایشان گرفته و پیوسته حکایت ایشان گفتی .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) سرقسطی . او راست : کتاب الدلائل .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) الضریر. از مشایخ شیعه و راوی فقه از ائمه است .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) علاءالدین . از مشاهیر شعرای عثمانی مولد او شهر بوسنه . وی به اسلامبول شد و بکسب معلومات وقت پرداخت و در سال 112 هَ . ق...
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ )قطنة ابوالعلأبن کعب عَتکی است . لاّنه اصیب عینه یوم سمرقند فکان یخشوها بِقُطنة و الاسماء المعارف الی ألقابها. و یکون ...