گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ثابت نویسه گردانی: ṮABT ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن نعیم . او در حمص مردم را بضد مروان بن محمدخلیفه ٔ اموی برانگیخت ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی ثابت ثابت . [ ب ِ ] (اِخ )ابن قیس النخعی . از اکابر کوفه در خلافت عثمان و حکومت سعدبن العاص در کوفه ۞ . ثابت ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن محمد ارُزی ّ یا رزی ّ مکنی به ابوروح . محدث است . ثابت ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالملک ملقب به شمس الدین . رجوع به شمس الدین بن ثابت محمدبن عبدالملک شود. ثابت ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن محمد جرجانی مکنی به ابوالفتوح اندلسی متوفی در 431 هَ . ق . او راست شرح جمل زجاجی . یاقوت گوید: حمیدی درکتاب الا... ثابت ثابت . [ ب ِ ](اِخ ) ابن محمد القمی ، کمال الدین . از جمله ٔ ملازمان قدیم سلطان مسعود ۞ چون عزالملک ابن مجدالدین الیزدجردی در سن هفتاد سال... ثابت ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن محمد کنانی ، ابواسماعیل . تابعی است . ثابت ثابت . [ ب ِ] (اِخ ) ابن مخلدبن زیدبن مخلدبن حارثةبن عمرو الانصاری الخطمی . ابن حجر گوید ابن شاهین او را از صحابه شمرده است و وفات او را ... ثابت ثابت . [ب ِ ] (اِخ ) ابن موسی مکنی به ابویزید. تابعی است . ثابت ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن موسی مکنی به ابویزید. محدث است و از شریک روایت کند. ثابت ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن نزیر قرطبی مالکی . او راست کتاب الجهاد. وی بسال 318 هَ . ق . درگذشت . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۹ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود