اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثخن

نویسه گردانی: ṮḴN
ثخن . [ ث ُ خ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثخین . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سخن راندن . [ س ُ خ َ دَ ] (مص مرکب ) نطق کردن . تقریر کردن : از این در سخن چند رانم همی همانا کرانش ندانم همی . فردوسی .قاصد چو بسی درین س...
شوریده سخن . [ دَ / دِ س ُ خ َ ] (اِ مرکب ) سخن یا سخنان که به هم مربوط نیست . (یادداشت مؤلف ). || (ص مرکب ) که کلام نامربوط دارد. پریشان ...
سخن کشیدن . [ س ُ خ َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) سخن شنیدن اعم از آنکه خوش باشد یا ناخوش . (آنندراج ). تحمل سخن کردن : گدای من سخن تلخ میف...
سخن گشادن . [ س ُ خ َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) گفتگو کردن . سخن گفتن . بحث کردن : بخداوند خانه از بهر مرمت آن [ خانه ] سخن بگشاد. (عبید زاکانی ، ...
پخش کردن یک سخن در همه جا؛ گستراندن یک خبر یا یک شایعه در میان مردم؛ چیزی را به گوش همه رساندن با آنکه درستی یا نادرستی آن سخن را نمی دانیم؛ باز...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تر شدن سخن . [ ت َ ش ُ دَ ن ِ س ُ خ َ ] (مص مرکب ) رَطْب اللسان شدن . شیرین و شیوا شدن سخن : آب شوق از چشم سعدی می رود بر دست و خطلاجرم چو...
سخن آموختن . [ س ُ خ َ ت َ ] (مص مرکب ) آموختن علم و دانش : منطق سعدی شنید حاسد و حیران بماندچاره ٔ او خامشی است یا سخن آموختن .سعدی .
سخن پیوستن . [ س ُ خ َ پ َی ْ /پ ِی ْ وَ ت َ ] (مص مرکب ) تنسیق کلمات : از راه انبساط و اتحاد سخن پیوست . (سندبادنامه ص 69).
سخن گستردن . [ س ُ خ َ گ ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) بیان کردن بشرح و بسط. (آنندراج ) : خشم گیری جنگ جویی چون بمانی ازجواب خشم یکسو نه سخن گست...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۱ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.