ثریا
نویسه گردانی:
ṮRYA
ثریا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) الهانی بن احمد. محدث است .
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ثریا پاشا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) یکی از وزرای دولت عثمانی پسر عثمان پاشای گمرک چی . مولد او بسال 1241 هَ . ق . در اسلامبول . او پس از اکمال...
تسبیح ثریا. [ ت َ ح ِ ث ُ رَ ی یا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از پروین . عقد ثریا : بشکنند از قدح مه تن گردون زنهارکه بدست همه تسبیح ...
هفت پر ثریا. [ هََ پ َ رِ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) کنایت از کوچکترین ستاره ای است که در پروین است . (آنندراج ) : مرغ طرب نامه به پر بازبست هفت ...
سُریا (به اسپانیایی: Soria) استانی در مرکز اسپانیا، در شرق بخش خودمختار کاستیا-لئون است.
این استان هممرز با استانهای لاریوخا، ساراگوسا، گوادالا...
اسم جوی آبی که در زمان پیامبر اسلام در مکه وجود داشته
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
تند tond (پارسی دری)
گامرو gâmro (پارسی دری)
ژیغت žiqat (سغدی: žiqart)
سریع. [ س َ ] (ع ص ) جَلد و شتاب کننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). زود. (مهذب الاسماء). شتابنده . (دهار) (منتهی الارب ).- سریعالامضاء ؛ زودگذر :...
صریاء. [ ص َ ] (ع ص ) ناقة صریاء؛ ناقه ای که از نادوشیدن بزرگ پستان و پرشیر باشد. ج ، صرایا. (منتهی الارب ).
صریع. [ ص َ ] (ع ص ، اِ) افتاده . ج ، صَرْعی ̍. افکنده . (منتهی الارب ). بیفکنده . (مهذب الاسماء). انداخته : نون الهوان من الهوی مسروقه فصریع ...