ثعب
نویسه گردانی:
ṮʽB
ثعب . [ ث َ ] (ع مص ) روان ساختن آب یا خون و امثال آن . آب راندن . (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۲ ثانیه
صعب . [ ص َ ] (اِخ ) ابن علی بن بکربن وائل از عدنانیة جدی جاهلی است . عکابة و لخم ومعاویة از فرزندان وی هستند. (الاعلام زرکلی ص 432).
صاب . (ع اِ) ج ِ صابة. (منتهی الارب ).
صاب . (ع اِ) هر نباتی را گویند که آن را شیری باشد، یعنی در وقت بریدن و شکستن از آن چیزی برآید سفید، مانند شیر. (برهان قاطع). || درختی ا...
صاب . (اِخ ) ابن ادریس . ابن ابی اصیبعه گوید: او طاطبن ادریس است . و صابئون به او منسوب اند. رجوع به ادریس شود. و شهرزوری در نزهةالارواح گ...
ثأب . [ ث َءْب ْ ] (ع مص ) خمیازه کشیدن . دهان دره کردن . آسا کردن . فاژیدن . تثاؤب .
ثأب . [ ث َءْب ْ ] (ع اِ) ثوباء. خامیاز. خامیازه . خمیازه . دهن دره . دهان دره . آسا. فاژ. باسک . کهنزَه . بیاستو. هاک . فاژه . آهنیابه .
ساب . (اِخ ) نام پسر ادریس نبی بوده و خود مردی دانا و حکیم . عقیده ٔ بعضی این است که نخستین پیغمبر آدم صفی و آخرین ساب بن ادریس است . وی...
کشک ساب . [ ک َ ] (نف مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) کشک سا. رجوع به کشک سا شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ سخت گذر saxtgozar؛ 2ـ ترفنج tarfanj (دری) 3ـ اتیتار átitâr (سنسکریت: átitâra) همتای پارسی این دو واژ...