ثعل
نویسه گردانی:
ṮʽL
ثعل . [ ث َ ع َ ] (ع مص ) ثعل سن ؛ برآمدن دندان زائد. || کج و راست برآمدن دندان .
واژه های همانند
۹۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
صال . [ صال ل ] (ع ص ، اِ) باران سخت و بزرگ قطره که زمین شکافته گردد از وی . (منتهی الارب ). || خر وحشی حادالصوت . (تاج العروس ). || لح...
سال . (اِ) حرکت یک دوره ٔ آفتاب است از نقطه ٔ برج حمل تا نقطه ٔ آخر برج حوت و آن را به عربی سنة گویند. (برهان ). سنة. (دهار) (انجمن آرا). ...
سال . (اِ) چوبی است در هند که از آن کشتی سازند. (رشیدی ) (انجمن آرا). هندی درختی که از چوب آن کشتی و جهاز سازند. (برهان ). نام درختی است...
سال . (اِ) ۞ شکسته ٔ سیاه اَل در لهجه ٔ گیلان . رجوع به جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 259 و سیاه ال در این لغت نامه شود.
سال . [ ل ل ] (ع اِ) جای رفتن آب در رود. (مهذب الاسماء). وادی فراخ دور تک درختناک . ج ، سُلاّ ن ، سوّال . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سال . (اِ) (فرانسوی ، اِ) ۞ اطاق بزرگ . تالار.
سال . (اِخ ) ۞ از بلاد و نواحی قدیم هند وسطی است بنوشته ٔ کتاب باج پران . (از تحقیق ماللهند ص 150).
سال . (اِخ ) ۞ نهری است در روسیه که به رودخانه ٔ دن میپیوندد. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
سال بر. [ ب َ ] (ص مرکب ) درختی را گویند که یکسال بار آورد و یکسال نیاورد. (برهان ) (آنندراج ). در شعوری آمده است : سال بر، درختی است که یک...
سال به . [ ب ِه ْ ] (اِ مرکب ) یا سالبه . نامی است از نامهای مردان ایران . مانند روزبه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به حاشیه : سالبةبن ابراهیم ...