گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ثعلبة نویسه گردانی: ṮʽLB ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن سعیةالیهودی او در غزوه ٔ بنی قریظة اسلام آورد ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی ثعلبة ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عمرو. یکی ازملوک عرب بنی جفنه معروف به غسانیان است که در بادیةالشام حکومت میکردند. ثعلبه نخستین کس ا... ثعلبة ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عکابةبن صعب از بنی بکربن وائل عدنان . جدی است جاهلی که شیبان و ذهل و تیم اﷲ و قیس از فرزندان اویند. (ا... ثعلبة ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عُکابة. نام قبیله ای از عرب است . (امتاع الاسماع ج 1 ص 30). ثعلبة ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عبیدبن عدی . صحابی است . ذهبی در تجرید آرد، که ابن الجوزی در تلقیح ، ذکر او آورده است . عسقلانی گوید: ترسم ... ثعلبة ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن . صحابی انصاری است . وی ملازمت خدمت رسول می کرد و وقتی او را رسول صلوات اﷲ علیه به خانه ٔ یکی ... ثعلبة ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عباد. محدث است . ثعلبة ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عامر. پیشوای ثعالبة، یکی از پانزده ٔ فرقه ٔ خوارج . (بیان الادیان ). ثعلبة ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن صُعیرالمازنی . از شعراء متقدم عرب است ۞ . ثعلبة ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن سعید. و ثعلبةبن سلام دو تن صحابی باشند و این دو پیش از اسلام دین جهودان داشتند و آیت «لیسوا سوآء من اهل ... ثعلبة ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن سلامان بن ثعل از قبیله ٔ طی . جدی است جاهلی و بنو ثعلبه که در مشرق مصر و بادیةالشام متفرق اند از نسل وی ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود