اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثعلبة

نویسه گردانی: ṮʽLB
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن میمون . ابواسحاق مولی بنی اسد ثم بنی سلامة. در نامه ٔ دانشوران آمده است ۞ : ابو اسحاق ثعلبةبن میمون از بزرگان محدثین و اجلای فقهای امامیه است و در عداد راویان امامین همامین ابوعبداﷲ جعفربن محمدالصادق و ابوالحسن موسی بن جعفر علیهما السلام شمرده شود. شیخ نجاشی درکتاب رجال در تمجید و توصیف وی این عبارات آورده گوید: کان وجها فی اصحابنا قاریاً فقیها نحویا لغویا راویة و کان حسن العمل کثیرالعبادة و الزهد روی عن ابی عبداﷲ و ابی الحسن علیهما السلام له کتاب . روی عنه عبداﷲبن المزخرف الحجال یعنی ابواسحاق از بزرگان اصحاب ما امامیه بود بفن قرائت و علم نحو و لغت و حدیث معرفتی کامل داشت و به نیکوئی کردار و کثرت زهد و عبادت موصوف بود از جناب ابوعبداﷲ صادق و ابوالحسن کاظم روایت مینمود او را کتابی است و عبداﷲ بن المزخرف آن کتاب را از ابواسحاق روایت کند. علامه در کتاب خلاصه بر کلام نجاشی این عبارات را مزید آورده گوید: و کان فاضلاً متقدماً معدوداً فی العلماء و الفقهاء الاجلةفی هذه العصابة سمعه هارون الرشید یدعو فی الوتر فاعجبه . یعنی ابو اسحاق فقیه از فضلای متقدمین طایفه ٔ امامیه و در عداد علما و فقهای امامیه معدود بود وقتی در نماز وتر بخواندن دعا مشغول بود هارون الرشید از نزد وی عبور نمود ایستاد دعایش را استماع نمود از حالت وی و از دعای وی اظهار شگفتی کرد. ابوعمرو کشی در کتاب رجال گوید. ذکر حمدویه عن محمدبن عیسی اِن ّ ثعلبةبن میمون مولی محمدبن قیس الانصاری و هو ثقة خیر فاضل مقدم معدود فی العلماء و الفقهاء الأجلة فی هذه العصابة و یقال له ابواسحاق الفقیه کما یأتی فی ترجمة جمیل . یعنی حمدویه از محمد بن عیسی روایت کرده است که ابواسحاق ثعلبة بن میمون از موالی محمدبن قیس انصاری شمرده شود و او دانشمندی بود موثق و نیکوکار و بر علمای زمان خود تقدم و برتری داشت و در سلک بزرگان از علما و فقهای امامیه منظوم بود و چنانکه در ترجمت احوال جمیل خواهد آمد ثعلبة بن میمون را ابواسحاق فقیه گویند. ابوعلی در کتاب منتهی المقال در ترجمت احوال ابواسحاق صاحب عنوان گوید هو من اعاظم الثقات والزهاد و العباد و الفقهاء و العلماء الامجاد. الخ . در رجال نجاشی مسطور است و رأیت بخط ابن نوح فیما کان وصّی به الی من کتبه حدثنا محمدبن احمدعن احمدبن محمدبن سعید قال قال حدثنا علی بن الحسن بن فضال عن علی بن اسباط قال لما ان حج هارون الرشید مرّ بالکوفة فصار الی الموضع الذی یعرف بمسجد سمال و کان ثعلبة ینزل فی غرفة علی الطریق فسمعه هارون و هو فی الوتر و هو یدعو و کان فصیحا حسن العبارة فوقف یسمع دعأه و وقف من قدامه و من خلفه و اقبل یستمع ثم قال للفضل بن الربیع یا فضل تسمع ما أسمع ثم قال ان خیارنا بالکوفة. یعنی بخط ابن نوح دیدم که در وصایای خود چنین نوشته بود حدیث کرد ما را محمدبن احمد از احمدبن محمدبن سعید گفت خبر داد ما را علی بن حسن بن فضال از علی بن اسباط گفت چون هارون الرشید بحج میرفت از کوفه عبور نمود بمکانی که بمسجد سمال معروف است رسید و ثعلبة بن میمون در آنجا در غرفه ای که مشرف بر جاده بود سکنی داشت و بنماز وتر ایستاده بدعا و مناجات اشتغال داشت و ثعلبة مردی فصیح و به نیکوئی کلام معروف بود هرون کلام ثعلبة را شنید و بایستاد و بدعای ثعلبة گوش فراداشت و از ملازمان هارون کسانی که پیشروی او بودند و آنانی که از قفای او می آمدند ایستادند هرون زمانی ایستاده دعای ثعلبة را استماع نمود آنگاه بجانب فضل بن ربیع متوجه شده او را گفت ای فضل میشنوی آنچه را که من میشنوم آنگاه گفت برگزیدگان و اخیار ما در شهر کوفه می باشند... و ابن ابی عمیر و محمدبن اسماعیل بن بزیع و علی بن حکم از او روایت کنند و او خود از زرارة و ابوبکر خضرمی و از جناب ابوعبداﷲ صادق علیه السلام واز جناب ابوالحسن موسی کاظم علیه السلام روایت کند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۳ ثانیه
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن ثابت و بقولی ثعلبةبن اوس . صحابی انصاری است . رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 206 و ج 8 ص 27...
ثعلبة. [ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن جدعاء. قبیله ای است از عرب .
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ](اِخ ) ابن جذع . صحابی انصاری است . او درک غزوه ٔ بدرکرد و در وقعه ٔ طائف بشهادت رسید. (قاموس الاعلام ).
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن جفنة. عمربن عامربن حارث بن امروءالقیس . یکی از ملوک عرب بنی جفنه معروف بغسانیان . (حبیب السیر ج 1 ص 91).
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن حاطب . (در کتاب الاصابه ، ابن ابی حاطب ). صحابی انصاری است . وی درک غزوه ٔ بدر کرد و تا گاه خلافت عثمان ب...
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن حکم . صحابی است و درک غزوه ٔ خیبر کرده است و سپس در بصره و بعد از آن در کوفه اقامت گزیده و از او بعض رو...
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن خدام انصاری او از شش یا هفت تن صحابه ای است که از غزوه ٔ تبوک تخلف کردند. رجوع به کتاب الاصابه چ مصر...
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن الخشام . دلیری است از عرب . (منتهی الارب ).
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن الربیع، و بقولی ثعلبةبن سهل ، المعالج . او از شهر قم ، و بروایتی از اصفهان ، از ثقات محدثین است و از جعفربن مغ...
ثعلبة. [ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن رومان ، قبیله ای است از عرب .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.