ثفا
نویسه گردانی:
ṮFA
ثفا. [ ث َ ] (ع اِ) نوعی از گربه ٔ دشتی است .
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
ثفاء. [ ث ُف ْ فا ] (ع اِ) به لغت عبرانی اسم خردل سفید و حرف بابلی است . رشاد. حب الرشاد. تخم سپندان . سپندان خرد. سپندان خوش . سپندان سپید...
سفا. [ س َ ] (ع اِ) راسن یعنی خارگیاه . (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء). نوعی از خارگیاه . گیاه خاردار. (منتهی الارب ). || غشاء بعد از مشیمه و م...
صفا. [ص َ ] (ع مص ) روشنی . (منتهی الارب ). صافی شدن . (مصادرزوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). پاک و بی غش و بی کدورت شدن . (غیاث اللغات ). || (...
صفا. [ ص َ ] (اِخ ) نهری است به بحرین و آن شاخابه ٔ عین محلم است . (معجم البلدان ).
صفا. [ ص َ ] (اِخ ) قلعه ای است به بحرین و هجر. ابن فقیه گوید: صفا قصبه ٔ هجر است ویوم الصفا از ایام عرب است . جریر گوید : ترکتم بوادی رحر...
صفا. [ ص َ ] (اِخ ) بلدی است در بلاد تمیم . (معجم البلدان ).
صفا. [ ص َ ] (اِخ ) مکان بلندی است از کوه ابوقبیس ، بین آن و مسجدالحرام عرض وادی است که راه و بازار است . نصیب گوید : و بین الصفا والمرو...
صفا. [ ص َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوغاز بخش باجگیران شهرستان قوچان . 39000گزی جنوب باختری باجگیران سر راه مالرو عمومی باجگیران به بی بهره ...
صفا. [ ص َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان . 45هزارگزی خاور بافت . سر راه مالرو بافت به سید مرتضی . کوهستانی . سردسیر. دا...
صفا. [ ص َ ] (اِخ ) (حاج میرزا...) ملقب به قنبرعلی شاه از مردم مازندران . تولد وی به سال 1212 و وفات او به سال 1291 هَ . ق . بوده است و د...