اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثلب

نویسه گردانی: ṮLB
ثلب . [ ث َ ] (ع مص ) سرزنش کردن . نکوهیدن . عیب نمودن . نقص کردن . || راندن . || برگردانیدن . || رخنه کردن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ثلب . [ ث َ ] (ع اِ) عیب . ج ، ثلاب .
ثلب . [ ث ِ ] (ع اِ) ابن البیطار از قول ابن الوحشیة گوید: ثلب نام عربی نباتی است خودرو در کنار جویبارها و اطراف آبها و آن برگهای طویل شبی...
ثلب . [ ث َ ل َ ] (ع اِمص ) ترنجیدگی . || ریم . ریمناکی . || (مص )رخنه دار شدن . شکافته شدن . || منغص شدن .
ثلب . [ ث َ ل ِ ] (ع ص ) چرکن . || نیزه ٔ رخنه دار. || مردی ثلب ؛ مردی عیب ناک .
ثلب . [ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ ثلوب .
ثلب . [ ث ِ ] (اِخ ) نام صحابی است و یا آن تلب است .
سلب . [ س َ ل َ ] (ع اِ)مطلق جامه . (آنندراج ). پوشش . (تفلیسی ) : نگارینا شنیدستم که گاه محنت و راحت سه پیراهن سلب بوده ست یوسف را بعمر اند...
سلب . [ س َ ل ِ ] (ع ص ) دراز و سبک : رجل سلب الیدین بالطعن ؛ مرد سبکدست در نیزه زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فرس سلب القو...
سلب . [ س َ ] (ع اِ) رفتار سبک و شتاب . || نام درختی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || (اِمص ) ربودگی . || رفع و نفی . (ناظم الاطباء). ...
سلب . [ س ُ ] (ع ص ) زنی و ناقه ای که بچه اش مرده باشد یا ناتمام افکنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.