اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثلث

نویسه گردانی: ṮLṮ
ثلث . [ ث ِ ] (ع اِ) به هر سه روز یک بار نوبت آب درخت را: سقی نخله الثلث . || ولد سوم ناقة.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ثلث . [ ث ُ ] (ع اِ) سه . || سه یک . سوم بخش . || لفظ معدول است از ثلاثة. دو دانگ . (زمخشری و ملخص اللغات حسن خطیب ). ج ، اُثلاث . || قسم...
ثلث . [ ث ُ ] (ع اِ) اصطرلاب ثلث . رجوع به اصطرلاب شود. || (مص ) سوم شدن . بسه کردن . سه یک کردن . سیم شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || سه...
ثلث . [ ث ُ / ث ُ ل ُ ] (ع اِ) ثلیث . سه یک . ج ، اُثلاث .
ثلث . [ ث َ ] (ع مص ) سه یک ستاندن . || سی گردانیدن . || سه گردانیدن چیزی را. || گرفتن ثلث مال . || سوم قوم شدن . || ثلث ناقة؛ بست...
ثلث . [ ث ُ ] (اِخ ) موضعی است در دیار مراد. (مراصد الاطلاع ).
ثلث پذیر. [ ث ُ پ َ ] (نف مرکب )قابل تقسیم به سه جزء ۞ .
ثلث ریاسی . [ ث ُ ث ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی خطعربی اختراع ذوالریاستین فضل بن سهل . (ابن الندیم ).
اصطرلاب ثلث . [ اُ طُ ب ِ ث ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) برای هر سه درجه بکار رود. (از مفاتیح خوارزمی ).
سلس . [ س َ ل ِ ] (ع ص ) نرم و آسان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) || رام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مردم منقاد. (دهار).- سلس البول ؛ نوعی ا...
سلس . [ س َ ] (ع اِ) رشته شبه کشیده که داهان پوشند. || گوشواره . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.