اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثنط

نویسه گردانی: ṮNṬ
ثنط. [ ث َ ] (ع مص ) کفانیدن ، شَق ّ.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
سنت . [ س ُن ْ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه ٔ شهرستان خوی . دارای 551تن سکنه است . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات . ش...
(sonnat) الف ـ آگاهی ها (اطلاعات)، پندارها (تصورات)، باورهای (عقاید) گسترده و مربوط به گذشته ولی تأیید نشده میان افسانه و تاریخ که سده ها از راه گفتار...
سنت: الف ـ آگاهی ها (اطلاعات)، پندارها (تصورات)، باورهای (عقاید) گسترده و مربوط به گذشته ولی تأیید نشده و میان افسانه و تاریخ که سده ها از راه گفتار و...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سنت هلن . [ س َ هَِ ل ِ ] (اِخ ) ۞ جزیره و مستعمره ٔ بریتانیادر مغرب آفریقا واقع در اقیانوس اطلس در 1900 کیلومتری ساحل . دارای 4900 تن سکنه ....
اهل سنت . [ اَ ل ِ س ُن ْ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنیان . اهل تسنن . رجوع به تاریخ سیستان صص 191 - 193 و مزدیسنا ص 289 و ضحی الاسلام و ...
سنت پرست .[ س ُن ْ ن َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) آنکه آداب و رسوم را پرستد. که اعمال و افعال پیشینیان را احترام گذارد.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سنت پرستی . [ س ُن ْ ن َ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل سنت پرست .
سنت کردن . [ س ُن ْ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ختنه کردن . (ناظم الاطباء). ختان . بریدن . ختن : و طاهر را سنت کردند اندر سنه ٔ ست و سبعین و مأت...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.