گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ثور نویسه گردانی: ṮWR ثور. [ ث َ ] (اِخ ) ابن عُفیربن عدی . و او کندة است . ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی ثور ثور. [ ث َ ] (اِخ ) ابن یزیدبن محمدالرحبی . ابوخالد. تابعی است . ثور ثور. [ ث َ ] (اِخ )ابن یزید اعرابی . رجوع به ابوالجاموس ثور... شود. ثور ثور. [ ث َ ] (اِخ ) سلمی . صحابی است . ثور ثور. [ ث َ ] (اِخ ) نام اسب عاص بن سعید. ثؤر ثؤر. [ ث ُءْ رْ ] (ع اِ) ج ِ ثأر. ثور واهر ثور واهر. [ رَ هََ رَ ] (اِ) بفارسی هخامنشی بمعنی بهار پرغرور. نام یکی از سه ماه بهار که در کتیبه ٔ بیستون ازداریوش بزرگ آمده است . ۞ جبل ثور جبل ثور. [ ج َ ب َ ل ِ ث َ ] (اِخ ) رجوع به غار ثور و ثور و صاحب الغار شود. ثور اطحل ثور اطحل . [ ث َ رِ اَ ح َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ثور شود. ثور شباک ثور شباک . [ رُ ش ِ ] (اِخ ) موضعی است . ثور ثریا این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۰ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود