ثور
نویسه گردانی:
ṮWR
ثور. [ ث َ ] (اِخ ) ابن یزیدبن محمدالرحبی . ابوخالد. تابعی است .
واژه های همانند
۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ثور. [ ث َ] (اِخ ) ابن یزید. محدث است و از ابوعمر عبداﷲ بن عامر الیحصبی روایت کند. ۞
ثور. [ ث َ ] (اِخ )ابن یزید اعرابی . رجوع به ابوالجاموس ثور... شود.
ثور. [ ث َ ] (اِخ ) سلمی . صحابی است .
ثور. [ ث َ ] (اِخ ) نام اسب عاص بن سعید.
ثؤر. [ ث ُءْ رْ ] (ع اِ) ج ِ ثأر.
ثور واهر. [ رَ هََ رَ ] (اِ) بفارسی هخامنشی بمعنی بهار پرغرور. نام یکی از سه ماه بهار که در کتیبه ٔ بیستون ازداریوش بزرگ آمده است . ۞
جبل ثور. [ ج َ ب َ ل ِ ث َ ] (اِخ ) رجوع به غار ثور و ثور و صاحب الغار شود.
ثور اطحل . [ ث َ رِ اَ ح َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ثور شود.
ثور شباک . [ رُ ش ِ ] (اِخ ) موضعی است .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.