جاکن شدن
نویسه گردانی:
JAKN ŠDN
جاکن شدن . [ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از جای خود کنده شدن . بحرکت آمدن : ایلی از جائی جاکن شد. یعنی از جای خود بجای دیگر شد. || جاکن شدن دل . بی طاقت شدن آن : دلم از جا جاکن شد. دلم از گرما جاکن شد.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.