اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جام آوردن

نویسه گردانی: JAM ʼAWRDN
جام آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) پیاله آوردن . قدح آوردن :
چو نان خورده شد میزبان در زمان
بیاورد یک جام می شادمان .

فردوسی .


بیا ساقیا جام صهبا بیار
دوای دل و جان شیدا بیار.

قاسمی گنابادی (از ارمغان آصفی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
جام بکف آوردن . [ ب ِ ک َ وَ دَ ] (مص مرکب ) پیاله بدست آوردن . قدح به دست داشتن . جام به دست داشتن . رجوع به جام به دست داشتن و جام ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.