اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جامگی خوار

نویسه گردانی: JAMGY ḴWAR
جامگی خوار. [ م َ / م ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) وظیفه خوار. مستمری بگیر. اجرت گیر :
که ای جامگی خوار تدبیر من
ز جام سخن چاشنی گیر من .

نظامی .


همه صیرفی طبع بازارگان
جگرخواره ٔجامگی خوارگان .

نظامی .


و رجوع به جامگی خوار شود. || کنایه از مردم شرابخوار. || خدمتکار راهم گویند. || مردم علوفه دار. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.