اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جام گیر

نویسه گردانی: JAM GYR
جام گیر. (نف مرکب ) شراب خوار. (بهار عجم از ارمغان آصفی ). جام گیرنده . پیاله گیر. قدح گیر :
تو شمشیرگیری و او جام گیر
تو بر سر نشینی و او بر سریر.

نظامی .


چو کیخسرو از می شود جام گیر
چرا جام خالی بود بر سریر.

نظامی .


این دو سه روزی که شدی جام گیر
خوش خور و خوش خفت و خوش آرام گیر.

نظامی .


|| کنایه از شرابخوار. (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.