گفتگو درباره واژه گزارش تخلف جامه باف نویسه گردانی: JAMH BAF جامه باف . [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) آنکه جامه بافد. جامه بافنده . نساج . جولاهه : بی نگار جامه بافم هست تا بازارهابهر من هر لحظه پیدا میکند سر کارها.سیفی (از آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی جامه باف جامه باف . [ م َ / م ِ ] (اِخ )نام او سیدمحمد و شاعری است از سادات مشهد. سپس بهندوستان رفته چون رباعی بسیار می سرود بلقب «میررباعی »شهرت یا... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود