جان آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) جان هدیه کردن . جان تقدیم کردن
: پیش یار آنها که جان آرند بیشک جان برند
صدق پیش آور که اینجا هرچه آرند آن برند.
کاتبی نیشابوری (از ارمغان آصفی ).
|| بتنگ آوردن . عذاب و سختی دادن
: بجان آوردن دوشینه منگر
بجان بین کاوریدم دیده بر در.
نظامی .
جهان گرچه کارش بجان آورد
نه ممکن که سر در جهان آورد.
نظامی .