اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جان افزا

نویسه گردانی: JAN ʼFZʼ
جان افزا. [ اَ ] (نف مرکب ) آنچه مدد حیات بود مانند آب حیات و امثال آن . (شرفنامه ٔ منیری ). جان افزای ، جان فزا. (از بهار عجم ). آنچه جان را بیفزاید. آنکه یا آنچه باعث فزونی جان شود. افزاینده ٔ جان :
خورشها پاک و جان افزا و نوشین
چه پوششهای نغز و خوب و رنگین .

(ویس و رامین ).


ناقه مشکم که گر بندم کنی در صد حصار
سوی جان پرواز جوید طیب جان افزای من .

خاقانی .


به جان او کزو جان را به درد اوست خرسندی
که جانداروی خویش از لعل جان افزای او دارد.

خاقانی .


هر که شد دل زنده از دیدار جان افزای دوست
آنچنان دل زنده را هرگز وفائی هست نیست .

اسیری .


و رجوع به جان افزای و جان فزا شود. || نزد صوفیّه بقا را گویند که سالک از آن صفت باقی ابدی گردد و فنا را بدو راه نبود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.