اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جان انجام

نویسه گردانی: JAN ʼNJAM
جان انجام . [ اَ ] (نف مرکب ) جان بآخر رساننده . خاتمه دهنده ٔ جان . جان پایان دهنده . کُشنده :
بروز بزم بود آفتاب گوهربار
بروز رزم بود اژدهای جان انجام .

عمعق .


چون ز بازو سیف جان انجام را بالا کند
پیش او صد خصم باشد همچو سیف ذوالیزن .

سوزنی .


نه شکنجی که بود جان انجام
بل شکنجی که بود تیزآهنج .

سوزنی .


چو دم بد آنکه برآمد سیاه پوشیده
گرفته در کف زربخش تیغ جان انجام .

رضی الدین نیشابوری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.