اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جان بدهان رسیدن

نویسه گردانی: JAN BDHAN RSYDN
جان بدهان رسیدن . [ ب ِ دَ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) جان بحلق رسیدن . بحال احتضار رسیدن . جان بر لب رسیدن :
آنکه سرش در کمند جان بدهانش رسید
می نکند التفات آنکه بدستش کمند.

سعدی .


رجوع بجان بدهان آمدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.