گفتگو درباره واژه گزارش تخلف جان به لب رسانیدن نویسه گردانی: JAN BH LB RSANYDN جان به لب رسانیدن . [ ب ِ ل َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) آزار کردن . اذیت رساندن . چندانکه مشرف بمرگ شود : هزار بیدل مشتاق را بحسرت آن که لب بلب برسد جان بلب رسانیدی .سعدی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود