اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جان پروردن

نویسه گردانی: JAN PRWRDN
جان پروردن . [ پ َرْ وَ دَ ] (مص مرکب ) جان را تازه کردن . روح را شاداب کردن . روح و روان پرورش دادن :
کجا رفت ای دریغا آن دل ریش
که جان پرورد با جان پرور خویش .

نظامی .


آتش ز لعلت میجهد نعلم در آتش مینهد
گر دیگری جان میدهد سعدی تو جان میپروری .

سعدی .


سعدیا دیده نگه داشتن از صورت خوب
نه چنانست که دل دادن و جان پروردن .

سعدی .


عاشقان را کشته می بینند خلق
بشنو از سعدی که جان پرورده اند.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.