گفتگو درباره واژه گزارش تخلف جان دیدن نویسه گردانی: JAN DYDN جان دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) جان یافتن . زنده شدن : پیش لبت که مرد که هم از تو جان ندیدیک آفریده چون تو مسیحا زمان ۞ ندید.فغانی شیرازی (از ارمغان آصفی ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود