اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جان ستانی

نویسه گردانی: JAN STANY
جان ستانی . [ س ِ ] (حامص مرکب ) جان گیری . روان گیری . عمل آنکه یا آنچه جان را می ستاند :
پسندی و همداستانی کنی
که جانداری و جان ستانی کنی .

فردوسی .


پس از مرگ من مهربانی کنند
ز دشمن بکین جان ستانی کنند.

فردوسی .


مرا گر دل دهی در جان ستانی
عبادت لازمست و بنده ملزوم .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.